۱۳۸۳/۰۴/۱۹

درودی چو رودی خروشان به روان پاک شهدای جنبش دانشجویی؛
از شهدای 16 آذر 32 گرفته تا شهدای دانشجویی و دانش آموزی دهه 60 تا شهید 18 تیر.

بدون شک جنبش دانشجویی در تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور ما نقش خلاق، پیشتازانه و رهگشایانه یی داشته و دارد. در تمامی خیزش های اجتماعی و سیاسی حضور فعال آنان چشمگیر و قابل مشاهده می باشد. از جنبش ملی شدن نفت تا انقلاب ضد سلطنتی به غارت رفته 57 نقش دانشجویان غیرقابل انکار است. دانشجویان، همواره در کنار دیگر اقشار و طبقات اجتماعی به رسالت خویش برای نفی استبداد و استثمار به پا خاسته و با همه هستی خویش به مبارزه پرداخته اند. با این همه جنبش دانشجویی را هرگز نمی توان و نباید به عنوان رهبری یک جنبش سیاسی- اجتماعی مورد تایید قرار داد. حرکت های دانشجویی را نیز همانند دیگر جنبش های اجتماعی و روشنفکرانه باید نقادانه مورد ارزیابی قرار داد تا بتوان با شناختی منطقی و اصولی آن را در جایگاه واقعی خود به تحلیل و تجلیل نشست. چرا که جنبش دانشجویی به مثابه مینیاتوری از جامعه بزرگ تر، منافع و خواست های متفاوتی را نمایندگی خواهد کرد. این مهم هنگامی ضروری تر به نظر می آید که به این امر توجه نماییم که بخشی از جنبش دانشجویی پس از انقلاب ضد سلطنتی - و البته برای نخستین بار – حکومتی می شود و مدافع آنچه رژیم القا می کند. این بخش از صنف دانشجویی، برای نخستین بار به طور رسمی و علنی از مردم و منافع آنان فاصله گرفته و مدافع رژیمی می شود که از برجسته ترین شاخصه هایش سرکوب جنبش های آزادی خواهی، روشنفکری و ترقیخواه می بود. و نیز نباید فراموش کنیم که همین بخش از جنبش دانشجویی با پیوستن به همین رژیم سرکوبگر در همان دهه 60 با معرفی دانشجویان مجاهد و مبارز، بیشترین خدمات اطلاعاتی را در اختیار ساواک رژیم قرار دادند، و به نوبه خود بزرگ ترین ضربه را به پیکره رو به گسترش جنبش دانشجویی وارد نمودند. دهه 60 در تاریخ حیات جنبش دانشجویی، دهه یی شرم آلود و نفرت آور است؛ چرا که در همین دهه دفتر تحکیم وحدت شکل می گیرد که رسالت خود را حمایت از منافع رژیم و سرکوب و دستگیری و لو دادن دانشجویان مبارز می داند.
امروز نیز نمی توان بدون یک ارزیابی دقیق از جنبش دانشجویی، اهداف و چشم اندازهای آن، به حمایتی همه جانبه از آن پرداخت. جنبش دانشجویی اگر در یک رابطه تنگاتنگ با نیروهای ترقیحواه و سرنگونی طلب که همواره در میدان مبارزه قرار داشته اند و تاوان آن را نیز پرداخته اند، قرار نگیرد و از همین مجرا تغذیه نشود، امکان انحراف و خاموشی موقتی آن وجود دارد.
اما اینک که همه در تجلیل و حمایت از جنبش دانشجویی گوی سبقت را از هم می ربایند، باید با صدای رسا اعلام داشت که جنبش دانشجویی 18 تیر تنها در پیوند و پیوست با جنبش دامشجویی 16 آذر است که مفهوم مبارزاتی ضد استبدادی خویش را باز می یابد. ما با دو رژیم سرکوبگر و ضدمردمی مواجه بوده و هستیم؛ دو رژیمی که هر دو سابقه سرکوب دانشجویان را داشته و دارند. و مدافعان و نمایندگان هر دو نیز روز دانشجو را تجلیل می کنند و گرامی می دارند! اما چگونه؟ برای مدافعان رژیم سرکوبگر پیشین تنها یک روز دانشجو وجود دارد و آن 18 تیر است! برای این رژیم نیز تنها یک روز دانشجو وجود دارد و آن 16 آذر است! اما برای مردم و نیروهای مبارز و ترقی خواهی که منافع مردم را در دستور کار خویش قرار داده اند، دو روز – به عنوان سمبل همه جنبش ها و روزهای سرکوب شده – وجود دارد: 16 آذر و 18 تیر. در همینجاست که خط طرفداران دو نوع استبداد روحانی و شاهی از نیروهای مستقل و مردمی که در هیچکدام از این حکومت ها منافعی نداشته و ندارند از هم سوا می شوند. و در همین موضعگیری هاست که می توان جایگاه سازمان ها و احزاب و فعالین سیاسی را از استحاله گران و به اصطلاح اصلاح طلبان امروز یا بهتر بگوییم سرکوبگران دیروز بازشناخت.