۱۳۸۳/۰۴/۰۹


آموزگار عرفان، برابری و آزادی Posted by Hello

بیانیه "شورای سوسیالیست های مسلمان"
به مناسبت بيست و هفتمين سالگرد هجرت و شهادت معلم شريعتی

تاکنون در ارتباط با هجرت و شهادت معلم شريعتی اطلاعيه ها، مقالات و کتب بسياری نوشته شده و مراسم يادبود فراوانی برگزار گرديد و هرکس بنا به تحليل و تبيين و تفسير خويش از اين متفکر مبارز و عارف ژرف انديش قدردانی کرده و تلاش نموده تا از او در ابعاد گوناگون الهام گيرد و مخالفان نيز آنچه در توان داشتند در جهت مسخ و تحريف و نهايتا تخريب او به کار بستند.
اما تفکرات، نوشته ها و سخنرانيهای شريعتی و نيز دغدغه ها، آرزوها و مبارزات او توانسته است خود به مثابه بهترين شاخص و معيار جهت شناخت بهتر او در عالم انديشه، فرهنگ، سياست و نهايتا مبارزه با مثلث شوم «زر، زور و تزوير» (به تعبير خود او)، عمل نمايند. آنچه را که پس از گذشت ربع قرن از شهادت شريعتی لازم به طرح ميدانيم، همانا بازخوانی انديشه های اوست که امروز بشدت مورد تحريف و يا تفسيرهای غير اصولی قرار ميگيرد و يا بخشهای پايه ای و بنيادين آن بشدت توسط طرفداران خود وی ناديده گرفته ميشود.
شريعتی خود در ارتباط با شهادت امام علی ميگويد؛ «اگر چه او پس از برخورد لبه های تيز شمير ابن ملجم بر پرده های مغز خويش فرياد ميزند فزت برب الکعبه، و خود را از تمامی رنجهائی که به جانش ريخته بود نجات يافته ميديد، اما از رنج انتصاب پيروانش به او و او به پيروانش نجات نيافته است.»
اکنون نيز خود شريعتی دچار چنين سرنوشتی است. زيرا بيش از اينکه دشمنان او موفق به تخريب و تحريف شخصيت و انديشه های او شوند، طرفدارانش و بعضا پيروان ره گم کرده اش در اين وادی گام نهاده اند. به همين منظور لازم ديديم که در اين نوشته با بازخوانی مجدد برخی از اعتقادات و انديشه های بنيادين شريعتی پرداخته تا در حد امکان وظيفه خويش را جهت جلوگيری از سوء استفاده هائی که از اين متفکر، مبارز و دردمند ميشود، عملی نمائيم.
شريعتی در بسياری از آثار خويش به مبارزه عليه «زر، زور و تزوير» تکيه ميکند و ميگويد؛ «هرجا که از اين مبارزه سخن نگفتم، از گفته هايم رضايت ندارم». و آلترناتيوی را که در ارتباط با اين مبارزه تاريخی ارائه ميدهد، عبارتست از؛ «عرفان، برابری و آزادی». در کتاب خودسازی انقلابی خويش ميگويد؛ «اگر هر مبارزه ای يکی از اين سه بعد را کم داشته باشد، در تحليل نهائی منحرف شده و نميتواند نقش مثبتی در تحولات داشته باشد». او دشمنان مستضعفين در طول تاريخ را همواره در سه چهره زر، زور و تزوير توضيح ميدهد. و در شرايط حاضر، سرمايه داری جهانی، امپرياليزم و نيز ارتجاع مذهبی را به عنوان استحمار نو و کهنه از جمله دشمنان مستضعفين در جامعه ما اعلام کرده که آب در آسياب يکديگر ميريزند ومبارزه با آندو را سرلوحه کار خويش قرار ميدهد. با سرمايه داری و استثمار از هرنوع به شدت مخالفت ميکند و خود را با صراحت يک سوسياليست ميداند و بزرگترين افتخارش اين استکه اولين اثرش ترجمه کتاب «ابوذر خداپرست سوسياليست»، است. او تا آخرين لحظات حياتش در اين جهت گيری پابرجا بوده است.
در رابطه با آزادی عميق ترين تمجيدها را از آزادی ميکند، اما با دموکراسی های بورژوائی و ليبرالی مرزبندی مينمايد. و آزادی ائی را که در راستای برابری نباشد، آنرا آزادی برترها و صاحبان قدرت ميداند. در مقابل تزوير و استحمار نيز آلترناتيو او «عرفان و آگاهی است». و از آگاهی نيز تعريف خاص خويش را دارد و آنرا به مثابه «نوری ميداند که در قلب انسانها جهت هدايت» ميتابد. در کتاب عرفان، برابری و آزادی عميقا اين مسئله را مورد کند و کاو قرار ميدهد.
در مجموع بايد گفت که شريعتی ايدئولوگی است که:
به اسلام اجتماعی اعتقاد داشت.
نوعی از اومانيسم اسلامی را مطرح ميکرد.
به عرفان پيامبرانه (مبارزاتی)، اعتقاد داشت.
دارای جهت گيری طبقاتی و ضد استثماری بود.
به آزادی در معنای غير بورژوائی و غير ليبرالی آن اعتقاد داشت.
عميقا معتقد به سوسياليسم و برابری اجتماعی – انسانی بود.
دشمن سرسخت امپرياليزم و استعمار بود.
توحيد فلسفی، اجتماعی و انسانی را باور داشت.
استبداد مذهبی را خطرناکترين استبداد ميدانست.
روشنفکری چند بعدی بود و به شدت از يک بعدی شدن دوری می جست.
متفکر و ايدئولوگی بود که ايدئولوژی و تفکرش در زمان حيات خودش جنبه های عملی نيافت و پس از حياتش از افکار او سوء استفاده نمودند.
خصوصيات فوق باعث گرديد تا در ميان طرفداران و پيروان او دو گرايش سياسی بوجود آيد:
گرايشی که او را متفکر و انديشمند ارزيابی ميکند.
گرايشی که او را ايدئولوگ و مبارز ميداند.
1- گرايشی که شريعتی را متفکر و انديشمند ارزيابی ميکند؛ اين گرايش با آثار شريعتی گزينشی برخورد کرده و عموما انديشه شريعتی برای آنها تنها منبعی جهت توجيه اهداف سياسی – اجتماعی آنهاست. درواقع اين برخورد با افکار شريعتی جهت شرکت در ساختار قدرت سياسی، با هدف؛ تعديل استبداد مطلق صورت ميگيرد. هرچند که دراين رابطه از جامعه متکثر و نهادينه کردن قانون و برپائی نظام دموکراتيک سخن ميگويند، اما پرواضح استکه در نظام استبداد دينی، شرکت در ساختار قدرت امکان تحقق جامعه مدنی و نهادينه کردن قانون را ناممکن ميسازد. به گمان ما گرايشات متعددی با چشم اندازی که فوقا به آن اشاره کرديم در ايران حضور دارند. بويژه اينکه شرايط جهانی و منطقه ای نيز جهت چنين سوء استفاده هائی مهياست و نگرش يک بعدی به دموکراسی در هنگامه ايکه سوسياليزم نوع روسی شکست خورده است و دموکراسی نئوليبرالی در جهان در تلاش غالبيت خويش هست، کمتر با انتقاد مواجه ميشود. گرايشات فوق براساس غالبيت اين رويکرد جهانی در ايران درگير مبارزه ای اصلاح طلبانه و رفرميستی با ارتجاع مذهبی حاکم هستند.
2- گرايشی که شريعتی را ايدئولوگ و مبارز ميداند؛ اين گرايش براين باور است که شريعتی بوجود آورنده يک ايدئولوژی راهنمای عمل بوده است و از او به عنوان مبارزی ياد ميکنند که در اواخر عمر خويش در صدد عملی نمودن ايدئولوژی خويش بر بستر اجتماعی بوده است. و ارائه بعضی از آثار وی را، نظير جامعه شناسی امت و امامت و يا شيعه يک حزب تمام را تلاشی در اين رابطه قلمداد ميکنند. در حقيقت اين گرايش در دهه اول بعد از انقلاب بهمن نسبت به گرايش اول غالبيت داشت. تعدادی از سازمانها و گروههای ملهم از انديشه شريعتی ابعاد چندگانه انديشه شريعتی را فرا راه خويش قرار داده بودند. ما در سطور بالا به چند عامل خارجی در غالبيت گرايش رفرميستی درعرصه سياسی اشاره نموديم. در اينجا به چند عامل درونی در افول گرايش دوم ميپردازيم؛ - عدم تجربه لازم کار جمعی براساس معيارهای انديشه شريعتی.
- نابود کردن تمامی گروههای ساختاری که شريعتی را ايدئولوگ قلمداد ميکردند، توسط نظام حاکم.
- عدم درک روشن از فعاليت حزبی متناسب با موقعيت جامعه ايران.
اين گرايش عليرغم تمامی کاستيها در تلاش است تا از اعتقادات و تفکرات شريعتی به مثابه تئوری راهنمای عمل استفاده کند. و به انديشه و تفکرات شريعتی به صورت مجموعه ارگانيک و چند بعدی مينگرد. همچنانکه ما به بازخوانی مجدد انديشه شريعتی نيازمنديم، به بازبينی و تجديد نظر در ارتباط با فعاليت ساختاری و حزبی ملهم از انديشه شريعتی نيز نياز داريم.
ـ آيا چيزی بنام خط شريعتی وجود دارد؟
موضوع ديگری که در رابطه با شريعتی قابل طرح هست، اين استکه بسياری فکر ميکنند که شريعتی به مثابه يک خط مطرح هست و تمامی نيروها و افرادی که خود را طرفدار شريعتی ميدانند بايد در اين خط جای بگيرند. و در واقع از راه او بعنوان کشتی نوح ياد ميکنند که همگان ميتوانند در آن جای بگيرند. اين گرايش بدون در نظر گرفتن جهت گيری های سياسی و طبقاتی موجود در طيف هواداران، خواهان جمع آوری طرفداران شريعتی زير يک سقف هستند و تلاش دارند با چشم پوشی بر اختلافات و تمايزات سياسی موجود سکان اين کشتی را در دست رهبرانی به اصطلاح توانمند و فرهيخته و با صلاحيت بدهند که شايستگی نجات سرنشينان اين کشتی را دارند. در حالی که پس از سالها تجربه عملی و تعامل نظری در ميان طرفداران و هواداران شريعتی به گمان ما اين نتيجه حاصل شده است که چنين خطی وجود ندارد. و طبعا سکاندارانی نيز وجود نخواهند داشت! و صلاحيتها و شايستگيهای گرايشها و نيروها جهت تعميق اعتقادات و انديشها های شريعتی به مثابه تئوری راهنمای عمل نه در انتصاب صرف به شريعتی بلکه به ميزان وفاداری آنها به مبانی ايدئولوژيک، جهت گيری طبقاتی و اجتماعی، مواضع عام سياسی و بينش عرفانی از يکسو، وصلاحيت و شايستگی در بکارگيری اين امور در عمل سياسی – اجتماعی و انسانی و نهايتا بازخوانی ها و بازنگريهای مجدد ومداوم آنها با دلی حقيقت ياب و ديدی واقع بينانه که در تعارض با شيوه های مصلحت گرايانه و رئال پلتيک است، مشخص ميشود. و در اين مسير پر فراز و نشيب است که چيزی بنام «خط شريعتی» شکل ميگيرد. جرياناتی با جهان بينی توحيدی، جهت گيری ضد استثماری و ضد استبدادی و معتقد به تحولات بنيادين اجتماعی و حاکميت مستضعفين از طريق برپائی تشکلات و نهادهای مستقل توده ای در جامعه ما شکل ميگيرد. تا رسيدن به اين مرحله راه دشواری در پيش است و صلاحيتها و شايستگيها در ميزان هموار کردن اين راه به اثبات ميرسد.
ـ موفقيتهای تاکنونی شريعتی؛
شريعتی با ايمان راسخی که به احيای تفکر دينی و مخالفت شديدی که با اسلام سنتی به متولی گری روحانيت داشت، موفق شد که اسلامی بجز اسلام سنتی و اسلام فقاهتی را در ميان بخشی از مردم جامعه ما بويژه اقشار روشنفکر و نيز تحصيلکرده مطرح کند. اما متاسفانه اين انديشه توده ای نشد و در همان سطح باقی ماند. عليرغم اينکه بينش اسلاميات و اجتماعيات شريعتی نتوانست در جامعه فعلی ما موفقيت قابل ملاحظه ای کسب نمايد، اما کويريات او در ميان هنرمندان و نسل جوان امروز گسترش يافته است. طوری که هم اکنون کتب کويريات از جمله پر فروش ترين کتب او در ايران است. در هر حال اسلام شريعتی موفق گرديد که مرزهای اسلام اجتماعی را با اسلام سنتی تعميق نموده و حتی بسياری را متاثر از بينش خود نمايد. تماميت اين موارد حکايت از آن دارد که بايد به او به عنوان انسانی چند بعدی و به تفکرات او بصورت يک مجموعه ارگانيک نگريست و هرکس غير از اين کند از او بشدت فاصله ميگيرد.
- نگاه ما به شريعتی؛شريعتی برای ما انسانی متفکر، مبارز و عارف بوده که به توحيد فلسفی، انسانی و اجتماعی عميقا باور داشته و از همين رهگذر به برابری ، آزادی و عرفان عشق ميورزد و همواراه با زر و زور و تزوير در ستيز بود. اولين کسی استکه پس از مرحوم محمد نخشب مسئله سوسياليزم و آزادی را در ارتباطی متقابل طرح کرد و مرزبنديهای خويش را با سوسياليزم دولتی نوع روسی و دموکراسی بورژوائی و ليبراليستی در ايران اعلام کرد. شريعتی برای ما همچنين ايدئولوگی است که دارای ايدئولوژی باز با الهام از جهان بينی توحيدی بوده است و مرزهای روشنی با ايدئولوژيهايی نظير استالينيسم، ليبراليزم و ناسيوناليزم دارد. عرفان مبارزاتی و روح حقيقت خواه او الهام بخش گريز از مصلحت گرائيهای رايج و مماشات طلبيهای فرصت طلبانه و سياسی کاريهای نابخردانه است. ما براين باوريم که با تکيه بر اعتقادات ايدئولوژيک (جهت گيری طبقاتی، مواضع عام سياسی، بينش عرفانی و روشهای جامعه شناسانه شريعتی)، ميتوانيم بعنوان تئوری راهنمای عمل استفاده نمائيم. اما همانگونه که شريعتی خود اذعان داشت، انديشه امر ثابتی نيست و مدام در حال تغيير و تحول و انکشاف است. اما به نظر ما مبانی اعتقادی و جهت گيريهای طبقاتی و اجتماعی اين انديشه ثابت است. شريعتی خود در اين رابطه ميگويد اگر چه در طول ساليان متمادی تفکرات من مدام تغيير و تکامل يافت، اما در من همواره دو چيز ثابت بود؛
- جهت گيری هائی که از آغاز داشتم و هنوز هم دارم.
- اميدم به خداوند که مرا از اميدورای به هر نيروئی غير از او معاف داشته است.
اين است که ما نيز با تکيه بر جهت گيری اعتقادی – طبقاتی و مواضع عام سياسی و روحيه حقيقت جويانه (عرفانی) او و بسط و انکشاف تفکرات شريعتی ميتوانيم به تعميق اين انديشه کمک کنيم. تئوری ای که ميتواند مسير عمل ما را مشخص کند و در پراتيک مشخص سياسی – اجتماعی بارورتر گردد و ضعفها و نقايص آن برطرف شود. لذا آنچه که در اين راه مورد نياز ما است، تاکيد مجدد بر جهت گيريها و تلاش به منظور عدم عدول از آنها از يکسو و حضور در مبارزه سياسی – اجتماعی در جهت ايجاد تغيير و تحولاات بنيادين و انقلابی در جامعه ما است. زيرا شريعتی برای ما متفکری مبارز و انقلابی بوده است که هيچگاه حقيقت را فدای مصلحت نگرد و هيچگاه به مستضعفين و محرومين پشت نکرد.
پيش بسوی تشکيلات ملهم از انديشه شريعتی
زنده باد سوسياليزم زنده باد آزادی
شورای سوسياليستهای مسلمان
خرداد 1383

۱۳۸۳/۰۳/۲۸

حضور دوست
(برای آموزگار عرفان، برابری و آزادی)
شعری از فریدون انوشه

گرچه هجرت کرده ای اما هنوز اینجاستی
در نگاه تازه آیینه ها پیداستی

پر زدی از قله ی خرداد اما همچنان
هم گل اردیبهشتی هم بهار ماستی

وصف حال عاشقی با یادت آسان می شود
چون سحر شورآفرینی، مثل گل زیباستی

ماه دیشب با دلم در شرح و توصیف تو گفت
هر کجا اقلیم بیداری ست تو آنجاستی

هم شهید و شاهد و آموزگار عصر ما
هم نشان انقلاب فاتح فرداستی

باغ میهن با تو سرشار از گل آگاهی است
چشمه اقلیم عشقی، جاری دلهاستی

افتخار اهل توحید است ماه یاد تو
آسمان مهربانی را چه خوش آراستی

20 اردیبهشت 1383

۱۳۸۳/۰۳/۲۰

عمامه ها بالاتر...!
نمی دانم در توضیح این مطلب و مطالب مشابه یی که این روزها شده اند سوژه اول رسانه های داخل و خارج کشور، چه باید گفت؟ آیا باید گریست و یا به افشای عوامل اصلی و پشت پرده که همانا آدمخواران حاکم می باشند، پرداخت؟ به هر حال چه سیاسی باشیم و چه سیاسی نباشیم، چه ایراندوست باشیم چه اجنبی پرست!؟، در این هیچ شکی نیست که این "ناموس فروشی" ها! و این پلیدی و پلشتی ها، تنها و تنها از دست آوردهای حکومتی است که دین نیز برایش جز دکان و نردبانی برای بالا رفتن از پله های قدرت، عملکرد دیگری ندارد! و این همه یعنی "ولایت فقیه" - و البته شما بخوانید ولایت سفیه!- که آثار بی بدیلش از در و دیوار این مملکت می بارد!: فساد روزافزون، اختناق بی حد و مرز، رشوه خواری و استثمار، شکنجه و اعدام، فقز مضاعف، گسترش روزافزون آماری بچه های آواره و دربدر خیابانی و ... بالاخره دختر و کودک فروشی. و حالا این شما و این هم توضیحات یکی از کسانی که خود از نزدیک شاهد فروش دختران ایرانزمین برای شیوخ مرتجع عرب بوده است! بر این ... گر خون بگریم رواست.
حقايق‌تازه‌ ازحراج‌ دختران‌ايراني‌ درامارات‌