۱۳۸۶/۱۲/۱۵

در گرامی داشت سالگرد شهادت ابوایاد

جایگاه ابو ایاد در جنبش فلسطین و روند کنونی مذاکرات(1)
- در گرامی داشت سالگرد شهادت او

علی فیاض

به بهانه سالگرد ابو ایاد و با یاد او نگاهی خواهیم داشت به جنبش فلسطین، روند کنونی رابطه فلسطینی ها با اسراییل و آنچه در خاورمیانه می گذرد. این مطلب را می توان به عنوان مقدمه این بررسی، مورد مطالعه قرار داد.
* * *
در تاریخ چهاردهم ژانویه 1991، خبرگزاری ها و رسانه های وابسته و غیر وابسته که تحت تاثیر هیجانات ناشی از لشکرکشی های امپریالیسم آمریکا و متحدانش علیه حکومت بعثی صدام حسین قرار گرفته بودند، به گونه ای شتاب زده خبر دادند که ابو ایاد، ابوالهول و ابومحمد عمری، سه تن از رهبران و اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) در تونس به قتل رسیده اند. با به شهادت رسیدن ابو ایاد، جنبش فتح یکی دیگر از بنیانگزاران نخستین خود، و بالاخره ساف یکی از مهره های اصلی خود را از دست دادند. شهادت ابوایاد که می توانست یکی از مهم ترین روی دادهای خاورمیانه محسوب گردد، با غرش هواپیماهای امپریالیست های غربی و متحدان ارتجاعی عربی و غیر عربی شان، آن چنان که باید انعکاسی نیافت. روز بعد از آن، جنگ علنی و عملی جورج بوش پدرعلیه عراق آغاز شد. سال ها بعد در تاریخ سپتامبر، احمد شاه مسعود چهره مردمی و مقبول افغانستان به قتل رسید و سپس ماجرای 11 سپتامبر و متعاقب آن لشکر کشی به افغانستان برای گرفتن "انتقام" از طالبان پیش آمد. جای خالی مسعود را - که من هیچ تردیدی ندارم که در یک نقشه مشترک سیا و طالبان به اجرا گذاشته شد - یک سرمایه دار– تکنوکرات پرورش یافته در آمریکا به نام حامد کرزای گرفت. فردی که تا پیش از این نام و نشانی از وی به چشم نمی آمد.
قتل ابو ایاد که بدون هیچگونه تردیدی یکی از برجسته ترین و رادیکال ترین رهبران الفتح و جنبش فلسطین به شمار می رفت زمینه ساز پروسه ای شد که بعدها به پروسه "سازش" معروف گردید. ابو ایاد در ایران با کتاب فلسطینی آواره - که مجموعه روایت های وی از تاریخ پر فراز و نشیب فلسطین در گفت و گوی با اریک رولو، سردبیر وقت لوموند بود – شناخته شد. صرف نظر از این آشنایی عمومی، آگاهان مسایل فلسطین می دانند که ابو ایاد در کنار ابوجهاد، عرفات و فاروق قدومی، از بنیانگزاران اصلی الفتح و از رهبران شاخص سازمان آزادی بخش فلسطین به شمار می رفت.
نقش ابو ایاد در جنبش فلسطین با کمتر کسی قابل مقایسه می باشد. هر چند که او نیز همچون ابوجهاد، ابوعمار و ابو لطف (فاروق قدومی) از بنیانگزاران نخستین فتح و یکی از چهره های اصلی جنبش خلق فلسطین به شمار می آمد، اما خصوصیات ویژه ای که در وجود وی نهفته بود، او را از بسیاری از دیگر رهبران متمایز می نمود.
بدون تردید او یکی از طراحان و سازمان دهندگان اصلی بسیاری از موضع گیری ها و حرکت های ساف به شمار می رفت. دیدگاه ها و اظهار نظرهای وی در مقاطع حساس جنبش فلسطین، حلال و راه گشای بسیاری از مشکلات بود. نفوذ وی در بین نیروهای رادیکال و چپ جنبش فلسطین، در موارد خطیر، می توانست ساف را از فرو افتادن در بحران های داخلی رهایی بخشد. بر همین اساس نه تنها سرویس های وابسته به موساد، بلکه بسیاری از مامورین وابسته به رژیم های مختلف کشورهای عربی نیز گاه در پی قتل وی بودند.
در پشت بسیاری از موضع گیری های انقلابی، رادیکال و سازش ناپذیر ساف و همچنین حرکت های واقع گرایانه این سازمان نقشی اساسی داشت. وی که یکی از هوشمند ترین رهبران جنبش فلسطین به شمار می رفت، با دیدار از کشورهای انقلابی چون چین و ویتنام در سال 1969، کوبا در بهار 1970 و ... (1) و با بهره گیری از تجارب سیاسی – نظامی جنبش های انقلابی کشورهای گوناگون، هر چه بیشتر بر غنای تفکر انقلابی – سیاسی و تئوریک خود می افزود، و با آگاهی از انحرافاتی که در بسیاری از رهبران سیاسی بر اثر بیگانگی با مسائل فرهنگی و ایدئولوژیک به وجود می آید، به مطالعات گسترده ای در ماهیت و شکل انقلاب های جوامع مختلف و آثار فرهنگی آنها دست می یازید. بنا به اظهار خود وی، آثار لنین، مائو، فانون و ... را با اشتیاق بی نظیری مورد مطالعه قرار می داد:
"آثار لنین را می بلعیدم. شجاعت او، خوش بینی عمیق او، حتی در دوران تبعیدش در خارجه، مرا به هیجان می آورد. شیوه به دست گرفتن قدرت توسط بلشویک ها و مشکلاتی که با آن رو به رو بودند، آموزش های زیادی در بر داشت که به نظر من دارای ارزش های جهانی بود. با این حال، با مائو تسه تونگ که به نظر من اخلاقیاتش بیشتر با روح اسلام قرابت داشت تا با سبک مادی خشک لنین، احساس نزدیکی بیشتری می کردم... فرانتس فانون یکی از نویسندگانی بود که بیش از همه مورد علاقه من بود"... (2)
با این همه وی گرفتار هیچ دگمی نشد و همخوان با خط مشی الفتح رنگ تفکر خاصی را به خود نگرفت. و این همه در حالی بود که در جنبش فتح همواره به عنوان چهره ای رادیکال که از قاطعیت و شجاعت خاصی برخوردار بوده است، شناخته می شد. موضع گیری های قاطعانه وی در رابطه با کشورهای عربی، با تکیه بر توده های عرب به جای تکیه بر حکومت ها، به وی چهره ای مردمی و رادیکال می بخشید.
یکی دیگر از خصوصیات ویژه ابو ایاد که به راستی در کمتر رهبری دیده می شد و می شود، انتقاد پذیری و قدرت انتقاد از خود بود. وی بارها و بارها جنبش فلسطین را – که خود یکی از رهبران آن محسوب می شد – مورد انتقاد قرار می داد و مواضع محافظه کارانه آن را در معرض نقد قرار می داد. به رغم سکوت نسبی، و عدم دخالت در جنجال های "سیاستمدارانه" و مطبوعاتی، باید وی را یکی از صحنه گردانان اصلی جنبش فلسطین قلمداد نمود. این تعیین کنندگی به حدی بود که حتی شخص یاسر عرفات را نیز خود ابو ایاد – با صدور اطلاعیه ای شخصی در شرایطی خاص – به عنوان سخنگوی فتح معرفی نمود(3)، و بدین ترتیب به وی چهره ای جهانی بخشید. با این همه وی بارهامواضعی را اختیار نمود که با مواضع دیگر رهبران تفاوت های فاحشی داشت. مواضعی که تحولات بعدی حقانیت آنها را به اثبات رساندند. تصمیماتی چون "تخلیه عمان" قبل از درگیری های سپتامبر 1970 و یا تقاضای پذیرش یک دولت فلسطینی در جوار دولت یهود در سال 1971، نمونه هایی از مواضع ابو ایاد بود که در آن زمان برای بسیاری از رهبران مقاومت، پذیرش آنها سخت مشکل بود. او حتی در جنبش فتح نیز همواره مستقل می اندیشید. اما این استقلال سیاسی و شخصی هرگز باعث نشد که خصوصیات فردی خود همچون فروتنی و خضوع را از دست بدهد. در نتیجه علیرغم مواضع گاه مخالف با دیگران هیچگاه اصول جنبش را زیر پا نگذاشت و صحنه مبارزه را به حالت قهر ترک نکرد. مواضع مستقل وی باعث شد تا مطبوعات بین المللی و برخی از سیاستمداران جهان عرب بارها با پخش شایعاتی از این قبیل که؛ "ابو ایاد پس از اختلاف با عرفات الفتح را ترک کرده است"(4)، با توجه به نقش وی در جنبش فلسطین، به مقاومت آسیب رسانند. سال های پس از حاکمیت خمینی و سیطره وی بر کشور ما، این مسائل را شدت بخشید. برخی از منشعبین از فتح که از حمایت برخی از کشورهای عربی برخوردار بودند، از "مشاجره شدید میان عرفات و ابو ایاد در اجلاس شورای انقلابی فتح گزارش می دادند و حتی از آن نیز فراتر رفته و مدعی شدند که "عرفات از سوی ابو جهاد حمایت می شود و ابو ایاد نیز تحت حمایت فاروق قدومی قرار دارد"! (5) اما این تلاش ها هرگز نتوانستند بیش از چند روز دوام بیاورند. و وی با شهامت و شجاعت هر چه بیشتر به موضع گیری های انتقادی خود برای ارتقاء کمی و کیفی جنبش فلسطین ادامه داد و در همین رابطه بارها به رشد بوروکراسی و تشکیلات بورژوایی در ساف حمله نمود (6) و بسیاری از سیاست های ساف از جمله "حفظ روابط خود با رژیم های حاکم به زیان روابط با توده های مخالف این رژیم ها"، "معتاد شدن به معامله و مذاکره با دولت ها و رجال قدرت" و "برای جلوگیری از متهم شدن به "تروریسم"، "تندروی" و "ماجراجویی" از سوی سیاستمداران کم و بیش مجرب، برای اثبات "میانه روی"، "نرمش" و "آشتی پذیری" خود شتاب کردن و ..."(7) را مورد انتقاد شدید قرار داد.
وی با آگاهی از خطراتی که از سوی رژیم های عربی ساف را تهدید می نمود، نسبت به سازمان های ریز و درشت فلسطینی، که هر کدام از سوی یکی از این رژیم ها حمایت می شدند هشدار داد و گفت؛ "هر رژیم عرب برای اینکه صدایی در انقلاب داشته باشد و از قافله آنچه در درون مقاومت رخ می دهد عقب نماند یک سازمان به وجود آورد". (8) او بعدها این گروه ها را به سازمان های عروسکی که هر یک آلت دست یکی از کشورهای عربند" تشبیه کرد و نقش آنان را در برخی از موارد "منفی و مهلک" ارزیابی نمود. (9)
ابو ایاد از معدود کسانی بود که ضمن داشتن آگاهی نسبت به مبارزه طبقاتی – و ضرورت آن – در هر شرایطی آن را معتبر نمی دانست، بلکه از نظر او مبارزه طبقاتی برای استقرار عدالت و مساوات اجتماعی در فلسطین، هنگامی قابل طرح بود که نخست "وحدت فلسطین، در یک دولت غیر مذهبی و دموکراتیک که یهودی ها، مسیحی ها و مسلمانانی را که ریشه در این سرزمین مشترک دارند" (10)، در بر گیرد، شکل گرفته باشد. تنها "در چنین حالتی مبارزه طبقاتی جانشین درگیری ها و مبارزات ملی خواهد شد. در یک طرف این مبارزه توده های یهودی و عرب قرار خواهند داشت و در طرف دیگر آن استثمارگران این توده ها و امپریالیست ها، یعنی همان ها که میان این دو ملت آتش کینه و خصومت را بر افروخته و میان آنها جنگ به راه انداختند" (11).
ابو ایاد با آگاهی از شرایط منطقه و جهان عرب مبنی بر اینکه "در حال حاظر ، جهان عرب نه در شرایطی به سر می برد که بتواند صلح واقعی و با دوامی را تامین نماید و نه قادر است به زور – که بدون آن استقرار چنین صلحی غیر ممکن است – متوسل شود" (12)، این واقعیت تلخ را طرح می کرد که؛ "گمان نمی کنم نسل من این سعادت را داشته باشد که شاهد تولد دولتی مستقل حتی روی یک بخش ناچیز از سرزمین فلسطین باشد"، در عین حالی که معتقد بود "صلح پایدار هم نمی تواند بدون شرکت نمایندگان واقعی خلق فلسطین برقرار شود". در نتیجه به این موضوع دست یافته بود که ؛ "اما، اگر امکان پیروزی نزدیک را منتفی نکنم، فرضیه یک فاجعه یا به عبارت دیگر فلج شدن یا حتی نابودی و اضمحلال جنبشمان را هم بعید نمی دانم. و اگر چنین شود این نه اولین و نه آخرین باری است که نیروهای مرتجع و طرفداران جهل و تاریکی موفق به ساقط کردن یک انقلاب می شوند"(13).
با همه اینها وی کسی را به یأس و نومیدی سوق نمی داد و با آگاهی از حرکت تکاملی تاریخ براساس تضاد و مبارزه و تکامل، اعتقاد عمیقی نسبت به ادامه مبارزه در پروسه های پیشرفته تر و توسعه طلبانه داشت؛ "با تمام این احوال خلق ما چنین انقلاب نوینی را بارور خواهد کرد. جنبشی بسیار قوی تر از جنبش ما، رهبرانی خردمندتر و آگاه تر از ما و در نتیجه خطرناک تر از ما برای صهیونیسم، عرضه خواهد کرد.علیرغم هر واقعیتی که پیش آید، در مورد اراده خلل ناپذیر فلسطینی ها به ادامه نبرد هیچگونه تردیدی جایز نیست. این قانون زندگی است"(14).
ابو ایاد از معدود شخصیت های عرب و فلسطینی محسوب می شد که نفوذ چشمگیری بر توده های عرب و در مواردی شخصیت ها و دولت های عربی داشت. وی بارها با حضور خود در مجامع عمومی و ایراد سخنرانی های افشاگرانه نشان داد که نه تنها از جنبه های تئوریک و تشکیلاتی، بلکه از جنبه های سیاسی و ارتباطی با توده های مردم نیز مشکل گشای بسیاری از مسائل بود. هم او بود که در پی خروج نیروهای وابسته به ساف از بیروت در سال 1984، با ایراد چند سخنرانی و مصاحبه، انفعال بسیاری از رهبران و دولت های عربی را – به ویژه آنها که ادعای انقلابی گری داشتند – شدیدا مورد انتقاد قرار داد و قول و قرارهای هرگز عملی نشده آنان را افشا نمود.
او همچنین بارها جنگ ایران و عراق را محکوم نمود و شعارهای مزورانه سران رژیم جمهوری اسلامی را به باد انتقام گرفت و شعار "آزادی بیت المقدس از طریق بغداد" را مردود دانست.(15) رژیم های ارتجاعی عربی نیز مورد نکوهش وی قرار می گرفتند و او در چند نوبت از کشورهای نفت خیز عربی درخواست نمود تا برای یک روز هم که شده، شیرهای نفت خود را بر جهان غرب ببندند تا خود شاهد قدرتی که در اختیار دارند، باشند. اما این پیشنهاد نیز همانند بسیاری از پیشنهادات دیگر هرگز به اجرا گذاشته نشد.
اینک، سال ها پس از درگذشت ابو ایاد، و با توجه به روند کنونی مسئله فلسطین، این پرسش عمده و اساسی مطرح می باشد که آیا همانگونه که او پیش بینی می کرد ما شاهد خاموش شدن موقت شعله های انقلاب فلسطین خواهیم بود و یا برعکس، با ظهور نسل جدیدی با رهبرانی خردمند تر، انقلابی تر و رادیکال تر مواجه هستیم؟ پاسخ به این پرسش را در دنباله بحث، با بررسی شرایط کنونی اوضاع خاورمیانه و فلسطین دنبال خواهیم نمود.

__________
1) فلسطینی آواره، ص 117 تا 127
2و3) همان، به ترتیب صفحات 64 و 108
4) الثوره چاپ بغداد 24 دسامبر 1971 و لوموند 19 اکتبر 1971 (به نقل از کتاب تاریخ انقلاب فلسطین، ترجمه حمید احمدی، ص 199)
5) از اظهارات ژنرال عطاءالله(ابو زعیم)، از افسران اخراج شده از الفتح
6) تاریخ انقلاب فلسطین، ص 180 ، فلسطینی آواره ص 368
7) فلسطینی آواره ص 368
8) تاریخ انقلاب فلسطین، ص 196
9) فلسطینی آواره، ص 370
10 و 11) فلسطینی آواره، ص 370
12) فلسطینی آواره، ص 366
13 و 14) فلسطینی آواره، ص376-377
15) روزنامه کیهان، شنبه 16 فروردین 1365

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی