۱۳۸۵/۰۵/۱۱

در شناخت شريعتي ( 2 )

« استبداد روحاني, سنگين ترين و زيان آورترين انواع استبدادها در تاريخ بشر است.» شريعتي , م . آ . 4 , ص 263
« از روحانيت چشم داشتن نوعي ساده لوحي است كه ويژه مقلدان عوام است و مريدان بازاري و اگر آبي نمي آرند , كوزه اي نشكنند بايد سپاسگزارشان بود .» شريعتي , م . آ . 1 , ص 214


در بخش هاي پيشين مقاله, از زمينه هاي فرهنگي , سياسي و اجتماعي كه شريعتي در آن باليد و رشد كرد, سخن گفتم . از وضعيت ساختار سياسي جامعه كه مبتني بر استبداد بود, و خود نقش به سزايي در شكل گيري افكار و انديشه ها را داشت _ البته بيشتر غير مستقيم و صرفا با عمل كردهاي خود _ سخن چنداني گفته نشد .
واقعيت اين است كه اختناق سياسي , در گسترش فرهنگ اعتراض و حتي «تقديس» ديدگاه هاي انتقادي _ اعتراضي و انقلابي, نقشي اساسي بر عهده داشت . براي نمونه , ممنوع اعلام كردن نام يك كتاب و يا نويسنده آن , خود به تنهايي كافي بود تا همه تشنگان حقيقت را براي يافتن آن اثر بسيج نمايد . درست به همانگونه كه ممنوعيت نام و نوشته هاي خميني در بعد از خرداد 42, باعث شد تا وي به طور خارق العاده يي در بين نيروهاي مذهبي سنتي كه گرايش سياسي يافته بودند , نفوذ كلام يابد . ممنوعيت آثار نوشتاري بعضي از نويسندگان , ممنوع القلم شدن برخي از آنان , به زندان افكندن روشنفكران و مبارزان فعال سياسي و آزادي خواهان , باعث شد تا جامعه از تبادل نظر و تضارب آرا و افكار و نيز فرهنگ نقد , بازخواني و روشنگري محروم بماند . امري كه به نوبه خود باعث شد تا اين نيروها در طيف وسيعي, از آشنايي با, و نقد ديدگاه هاي خود محروم بمانند . اين عدم آشنايي و نيز نبود سنت نقادي روشنفكرانه _ بدون اغراض سياسي , فرهنگي و مذهبي _ جامعه را در شرايطي قرار داد كه در آغاز انقلاب , همه مذهبي ها را در يك مسير ببيند و در نتيجه از آگاهي عميقي برخوردار نگردد . اين كه خميني چه مي گفت , مجاهدين چه مي خواستند , بازرگان و نهضت آزادي در پي چه نوع حكومتي بودند , شريعتي چه اسلامي ارائه مي داد و جنبش مسلمانان مبارز در پي چه بودند , همه را در هاله يي از ابهام قرار داده بود .
بسياري از آثار شريعتي , پس از انقلاب در دسترس مردم قرار گرفتند . به ويژه آثاري كه وي در آنها نگاهي راديكال تر به اسلام داشت و به نفي كامل روحانيت رسيده بود . اين ديدگاه ها عموما يا در نامه هاي خصوصي وي مطرح شده بودند و يا در جلسات خصوصي كه براي نخستين بار پس از انقلاب به صورت نوشتاري انتشار يافتند . (1) با توجه به چنين شرايطي كه بر جامعه حكمفرما بود, برداشت هاي گوناگون و حتي متفاوت و متعارضي كه به نام دين ارائه مي شدند , متاسفانه مخدوش , ناكافي و به صورت «اين هماني» به جامعه عرضه شدند . در همين رابطه دست آوردهاي شريعتي نيز , به هم ريخته , تجزيه شده و به طور ناقص انعكاس بيروني يافت و در نتيجه هر جرياني بخش هايي از آن ره آوردها را برجسته كرد و در موضع گيري هاي سياسي , فرهنگي و ايدئولوژيك خود منعكس نمود . بر همين است كه مي توان جرياناتي را كه مدعي طرفداري از راه و انديشه هاي شريعتي بودند , در راست ترين جناح ها تا چپ ترين آنها , در مدرن ترين آنها تا واپس گراترين آنها مشاهده نمود . (2)
گذر زمان , انتشار يافتن كامل آثار وي , و روشن شدن جايگاه نيروهاي گوناگون اجتماعي_ سياسي , و نيز ضرورت يافتن بازخواني و بازفهمي ديدگاه هاي شريعتي , اينك باعث شده است تا آثار فراواني در گستره وسيعي از كميت و كيفيت , به نقد , بررسي , بازخواني و بازفهمي انديشه او ارائه شوند . آثاري كه نويدبخش درك و فهم جديد و منطقي تري از ديدگاه هاي وي مي باشند . موضوعي كه در جاي خود باعث شده است تا با توجه به شرايط تاريخي و فرهنگي كنوني جامعه , بخش هايي از افكار شريعتي برجسته تر گردند كه پيش از اين يا به آنها توجهي نمي شد و يا كم تر مورد بهره برداري قرار مي گرفتند .

و اما آن بخش از دست آوردهاي شريعتي كه به كار امروز ما مي آيند را, فهرست وار چنين مي توان برشمرد :
* پروتستانتيسم اسلامي و تولد دوباره آن (رنسانس اسلامي)
* طرح تصفيه و استخراج منابع فرهنگي
* نفي تفكر تقليدي _ رساله يي
* تلفيق آگاهانه بينش عرفاني با مبارزه سياسي
* تقدس زدايي از چهره هاي برجسته «مذهبي» و به چون و چرا پرداختن در «مباني» ديني
_ زدودن تقدس دروغين «روحاني» و «روحانيت» و در نهايت نفي اين قشر تحت عنوان واسطه ميان خدا و خلق (تز اسلام منهاي روحانيت)
* زمينه سازي براي «رفرم» در بازشناخت , بازخواني و بازفهمي متون ديني
* ارائه سيستم اعتقادي مبتني بر تساهل, دگرانديشي و دگرفهمي متون ديني
* نفي دگم انديشي و فرقه گرايي
* ارائه نظريه عرفان¸برابري و آزادي به عنوان آلترناتيوي منطقي و مردمي در برابر مثلث سركوبگر حاكم بر تاريخ ; زر, زور و تزوير و يا به تعبيري ديگر روحانيت, مالكيت و دولت, و يا تيغ , طلا و تسبيح!
* نفي ديدگاه هاي مبتني برقرائت (برداشت) واحد و خودمحورانه از دين
* و ...
نگارنده اميدوار است در فرصتي ديگر, با تفيصل مقاله و آوردن اسناد لازم ازآثار شريعتي , ضمن برشمردن موضوعات ديگر , موارد بالا را نيز , هركدام به طور مستقل مورد تجزيه و تحليل قرار دهد ,
طبيعي است در اين سلسله مباحث, هدف بررسي و بازخواني دست آوردهاي شاخص و غير قابل مخدوش شريعتي مي باشد . و نه مثلا انتقاداتي كه بر وي و ديدگاه هايش وارد است! كه البته نگاه انتقادي بر آثار وي نيز در فرصتي ديگر ارائه خواهد شد .
.
منابع و توضيحات:
1) براي نمونه مي توان از نوار تخصص و يا اقتصاد نام برد كه براي نخستين بار در سال 58 در مجموعه آثار شماره 10 (جهت گيري طبقاتي اسلام) انتشار يافتند كه پس از سال 60 تا دو سال پيش اجازه انتشار مجدد نيافته بود . و يا مجموعه آثار 34 (نامه ها) كه نيمي از آن توسط سانسور آخوندي حذف شده بود و گويا آن هم طي يكي _ دو سال اخير به طور كامل انتشار يافته است .
2) براي نمونه از فرقان گرفته تا مجاهدين انقلاب اسلامي واز آرمان مستضعفين و كانون ابلاغ انديشه هاي شريعتي گرفته تا حتي اعضاي كابينه سركوبگر دولت موسوي و خود وي نيز مدعي خط شريعتي بودند . از سوي ديگر نيز شخصيت هايي چون زنده ياد مجيد شريف , مبارز پاك نهاد دكتر محمد ملكي و ... گرفته تا افرادي چون فخرالدين حجازي , جلال فارسي و حتي علي خامنه اي در روزگاري كه به «امامت» مسلمين! نرسيده بود, مدعي طرفداري از او بودند
!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی