۱۳۸۳/۰۹/۱۷
16 آذر: یاد آن سه قطره خونی که بر چهره دانشگاه ماندگار شدند!
«اگر اجباري كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش مي زدم، همان جايي كه بيست و دو سال پيش، «آذر»مان، در در آتش بيداد سوخت، او را پيش پاي نيكسون قرباني كردند!اين سه يار دبستاني كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند ، هنوز از تحصيلشان فراغت نيافته اند، نخواستندهمچون ديگران ـ كوپن ناني بگيرند و در پشت ميز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند. از آن سال، چندين دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما اين سه تن ماندند تا هر كه را مي آيد، بياموزند، هر كه را مي رود، سفارش كنند. آنها هرگز نمي روند، هميشه خواهند ماند، آنها «شهيد»ند.اين «سه قطره خون» كه برچهره دانشگاه، همچنان تازه و گرم است كاشكي مي توانستم اين سه آذر اهورايي را باتن خاكستر شده ام بپوشانم، تا در اين سموم كه مي وزد، نفسرند!اما نه، بايد زنده بمانم و اين سه آتش را در سينه نگاه دارم». دکترعلی شریعتی
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی