ما ايراني ها موجودات عجيب و غريبي از آب درآمده ييم! اين روزها همه مان ادعاي پلوراليسم، نسبي گرايي، دموكراسي، ضديت با فرهنگ آخوندي، و مطلق گرايي و ... مي نماييم؛ اما وقتي كه به دیگران دگراندیش و رقبا مي رسيم، همه ي اين ادعاها را به سادگي آب خوردن مي گذاريم در كوزه و آبش را مي خوريم!
دلبستگي ها و دوري گزيدن هايمان، عشق ها و نفرت هايمان، دوستي ها و دشمني هايمان و ... همه گي حكايت از ديد حقيرانه، «جهان سومي»، و فرهنگ واپسگرايانه ما دارند! ما در ارزيابي ها و قضاوت هايمان، همواره از احساسات و تعصبات نياكانمان بهره ها مي گيريم، بدون اينكه به روي مبارك خويش بياوريم. مدعيان تحقيق و علم و روشنفكري نيز,، كه هنگامي كه به مذهبي ها - حتي روشنفكرترين آنها - مي رسند، آنها را متهم به تعصب و عقب ماندگي مي كنند، خود در قضاوت ها و تحليل هايشان، گوي سبقت را از ديگران مي ربايند و تبديل به تاريك انديشاني مي شوند كه در لجاجت و دشمني با دگرانديشاني كه مورد تاييد آنها نيستند، چنين پيش مي روند كه اگر خورشيد را به آنها نشان بدهي و بگويي كه اينك روز است و ... ، آنها با نشان دادن ماه و پروين تخیلی خویش به شما اثبات خواهند نمود كه خير; اينچنين نيست!
جلال آل احمد، يكي از آن روشنفكراني است، كه بارها مورد خشم وغضب همين جماعت مدعي آزادانديشي قرار گرفته و مدام به لعن و نفرين اين آقايان مدعي منورالفکری! گرفتار شده است. حجم مطالب و گفته هايي كه بر عليه آل احمد گفته و نوشته شده است، آنقدر زياد است، و چنان چهره هاي شاخصي! در زشتی؟! افکار و گفتار او سخن گفته اند، كه نگارنده واقعا خود را نيازمند به ارائه اسناد و نمونه نمي بيند.
آل احمد البته جرم بزرگي نيز مرتكب شد. او بر خلاف جو و ميل روشنفكري واقعا موجود! شنا كرد و سخن گفت. آل احمد، حزب توده و ماركسيسم را رها كرد. درست در زمانه يي كه هنگامش نبود! آن روزها هنوز مد نشده بود كه بر ماركسيسم برشورند و آن را به نقد بكشند. آن روزها هنوز گورباچف پا به عرصه رهبري نگذاشته بود. آن روزها هنوز ماركسيسم، مكتبي علمي بود و تنها آلترناتيو رهايي بشر محسوب مي شد. آن روزها هوشي مينه، چه گوارا، كاسترو، و ... تنها نمايندگان و سخنگويان رهايي بشر بودند.
حزب توده نيز در آن زمان، حزب طراز نوين همه چيز! بود. بريدن از آن حزب و به مخالفت با آن برخاستن، یا انگيزه يي استعماري - امپرياليستي داشت و يا در نهايت حكايت از ارتجاعي بودن آن مخالف دگراندیش می کرد! به همين دليل هم بود که خليل ملكي و يارانش، مزدوران استعمار انگليس به شمار مي رفتند. و ...
اما جرم عمده و اصلي آل احمد، كه بسياري از اين مدعيان برنتافتند، كتاب هاي غرب زدگي و خدمت و خيانت روشنفكران است. او در آن دو اثر بر خلاف جريان آب شنا كرده بود!
به همین دلیل، برخوردي هم كه با اين دو كتاب مي شود، همانگونه كه در آغاز نيز گفته شد، برخوردي است احساسی، واکنشی، مطلق گرايانه، سياه و سفيدي، و سرشار از بغض و کینه!
فعلا همین چند سطر را داشته باشید، تا به زودی مثنوی را هفتاد من کاغذ کنم!!
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی